خانه تگ‌ها آرشیو پیوندها بیوگرافی

رمان مهربانی چشمانت قسمت7 و اخر

رمان مهربانی چشمانت قسمت7 و اخر

تمووووووووووم شد برو ادامه مطلبو اخرشو بخون شام صرف شده بود و در تمام مدت صرف شام مهران در کنار علیرضا نشسته بود و این برای النا باعث تعجب بود چرا که النا فکر می کر...

نظر ۰ بازدید ۸۱۲
رمان مهربانی چشمانت قسمت6

رمان مهربانی چشمانت قسمت6

نظر ندادیااااااااااااا منتظر نظرتم بزن بریم قسمت ششم****چند ساعتی بود که مهران خوابیده بود .در این مدت یاشار با النا تماس گرفته بود و از النا خواسته بود تا به مهران بگ...

نظر ۰ بازدید ۵۸۹
رمان مهربانی چشمانت قسمت5

رمان مهربانی چشمانت قسمت5

برای خوندن قسمت پنجم این رمان به ادامه مطلب برییییییییییییییییدهمه در ماشین های خود نشسته بودند.خانواده الهه خانم همه در یک ماشین...مهران و یاشا...

نظر ۰ بازدید ۶۰۵
رمان مهربانی چشمانت قسمت4

رمان مهربانی چشمانت قسمت4

رسیدیم قسمت چهارم نظر یادت نره تا اینجا خوشت اومدههههههههه؟؟ بالاخره روز موعود فرارسیده بود والنا ومهران منتظر در فرودگاه ایستاده بودند.طی نقشه ای که مهوش خانم...

نظر ۰ بازدید ۶۲۱
رمان مهربانی چشمانت قسمت3

رمان مهربانی چشمانت قسمت3

قسمت سوم رسیدهفتم مهر ماه بود و چند روزی از حضور النا در خانه مهران می گذشت.مهران صبح زود و برای رسیدگی به کارهایش از خانه خارج میشد و ظهر برای صرف ناهار به خانه برمی گ...

نظر ۰ بازدید ۶۶۴
رمان مهربانی چشمانت قسمت2

رمان مهربانی چشمانت قسمت2

اینم قسمت دومچهارشنبه نوزدهم مرداد ماه بود و تا جند روز دیگر الناز عروسی می کرد و به خانه جدیدش می رفت.چند روز اخیر النا و مهرانا یامشغول کمک به الناز برای چیدن جهیزیه...

نظر ۰ بازدید ۴۷۶
رمان مهربانی چشمانت قسمت1

رمان مهربانی چشمانت قسمت1

سلام اینم یه رمان عالی دیگه امیدوارم بپسندید بزن بریم ادامه مطلب وبخونش عصر خنک اردیبهشت ماه بود فاطمه خانم در حالی که مشغول نظافت خانه اش بود با خود به سرنوشتش م...

نظر ۰ بازدید ۸۵۸
رمان رها قسمت3 و اخر

رمان رها قسمت3 و اخر

حتما میگی وای چه زود تمومم..بعله دیگه منتظر انتقادات و نظراتتون ام..بازم به وب من سر بزنیاا برای خوندن قسمت اخر به ادامه مطلب بروووآفتاب درست پرت میشد وسط سرش.شروع کر...

نظر ۰ بازدید ۱۷۳
رمان رها قسمت3 و اخر

رمان رها قسمت3 و اخر

حتما میگی وای چه زود تمومم..بعله دیگه منتظر انتقادات و نظراتتون ام..بازم به وب من سر بزنیاا برای خوندن قسمت اخر به ادامه مطلب بروووآفتاب درست پرت میشد وسط سرش.شروع کر...

نظر ۰ بازدید ۶۸۳
رمان رها قسمت2

رمان رها قسمت2

رسیدیم قسمت دومش نظر فراموشت نشهههه ممنونمان رها پدر بود ، مادر بود و رامین . کنار رها نشسته بودند . یک چیزی توی دست رامین بود . رها نمیفهمید چه خبر است.بله! خواب بود! ق...

نظر ۰ بازدید ۲۱۶
رمان رها قسمت1

رمان رها قسمت1

اید وارم خوشتون بیاد.. برای خوندن رمان به ادامه مطلب بریدرها از سرما میلرزید . چقدر از زمستان بدش می آمد و چقدر زمستان طولانی شده بود .اما میتوانست بوی بهار را احساس ...

نظر ۰ بازدید ۳۰۸
رمان نیما قسمت8 واخر

رمان نیما قسمت8 واخر

رسیریم به اخرششش برای خوندن قسمت اخر به ادامه مطلب برید منتظر نظراتتون امگقتم ادوارد مادر سياوش بيدار شده؟_بله خانم ... تو تراس رو به باغ نشستند همراه ماني صبحونه م...

نظر ۰ بازدید ۳۴۵
رمان نیما قسمت7

رمان نیما قسمت7

قسمت هفتم مثه اینکه تا الان خوشت اومدههه خوبهههههههههههبعد اومد تو اتاق و گفت : اي ماني بلا حالا ديگه درو رو بابات ميبندي هان ... و افتاد دنبال ماني كه مثلا بگير...

نظر ۰ بازدید ۱۶۹
رمان نیما قسمت6

رمان نیما قسمت6

قسمت شیشم رسید....بدووو برووو ادامه مطلبو گفتم بفرماييد ...با تعجب گفت: خودت چي پس؟_ممنون تو خونه صرف كردم_نه مگه ميشه حتما بايد با منم بخوري ...معلوم بود كه ميخ...

نظر ۰ بازدید ۳۴۷
رمان نیما قسمت5

رمان نیما قسمت5

رسیدیم قسمت پنجم رمان... نظر که یادت نرفتههههههههه؟؟اينبار با كمي خشونت در صداش گفت: و از كجا ميدوني غافل بودم؟منم با همون لحن گفتم : از اونجايي كه حتي يه بار به مدرسش ...

نظر ۰ بازدید ۱۷۰
رمان نیکا قسمت4

رمان نیکا قسمت4

قسمت چهارمم رسید.. بزن بریم ادامه مطلب..اينبار با كمي خشونت در صداش گفت: و از كجا ميدوني غافل بودم؟منم با همون لحن گفتم : از اونجايي كه حتي يه بار به مدرسش سر نزدين ببي...

نظر ۰ بازدید ۱۱۵
رمان نیکا قسمت4

رمان نیکا قسمت4

قسمت چهارمم رسید.. بزن بریم ادامه مطلب..اينبار با كمي خشونت در صداش گفت: و از كجا ميدوني غافل بودم؟منم با همون لحن گفتم : از اونجايي كه حتي يه بار به مدرسش سر نزدين ببي...

نظر ۰ بازدید ۱۰۰۶




۱۲۳



  ساخت وبلاگ   |   روانشناس ایرانی در لندن  


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده